خون آشام روانی من 🧛 part 4
سلام بپر ادامه
آلیا: داشتم از همه جای خونه عکس میگرفتم که یهو چشمم به یک پسر افتاد که چیغ کوتاهی کشیدم و عقب ، عقب رفتم که مرینت اومد ..
مرینت: آلیا داشت از خونه عکس میگرفت منم داوشتم به خونه نگاه میکردم که یهو آلیا چیغ کشید سری رفتم که دیدم اون جا یک پسر است ....
آلیا: ت.... تو.....تو .... تو کی هستی؟؟؟
نینو: سلام اسم من نینو است صاحب خونه ..
الیا: آهان پس شما صاحب این خونه استید ؟؟،
نینو: بلی 😁
آلیا: یهو دندونای خون آشامی او معلوم شد منو میرینت داشتیم از ترس سکته میکردیم که یهو یک پسر دیگه هم اومد ....
مرینت: داشتیم به این خون آشام نگاه میکردیم که یکی دیگه هم اومد وای خدا ....
دانای کل 💓
آلیا و مرینت عقب عقب میرن و میخواهند از این خونه برن بیرون که یهو آدرین داد میزنه ...
آدرین: کجا خانوما نمیخواین آشنا شیم ؟؟؟
مرینت: ما دو تا به حرف های اون پسره گوش ندادیم و میخواستیم که از این جا بیریم که یهو در بسته شد ..
اون دو تا پسر هم داشتن عین دیوانه ها میخندیدن...
با قدم های بلند اومدند سمت ما اویکی پسری که عینک داشت دست آلیا کیشید که آلیا رفت توی بغلش و نیش اای خود را فرو کرد توی گردن آلیا ....
مرینت: الیاااااااا .....
ادرین: دیدم این دختره داره داد میزنه منم نیشهتیم را توی گردن این فرو کردم و خون شو خوردم لامصب چقد خونش خوشمزه بود .....
مرینت: داشتم همین طوری داد میزدم که یهو دوتا چیزی نوک تیزی توی گردنم فرو رفت خیلی درد داشتم یهو سرم گیچ رفت افتادم ......
3 ساعت بعد 👇
مرینت: آخ .....آییییی آخ..... گردنم چقد درد میکنه من کجام این جا کجا است ؟؟؟
یهو در باز شد و ....
تمام
لایک کامنت فراموش نشه
❤️👋❤️👋❤️👋