خون آشام روانی من 🧛♂️ part 3
سلام ادامههه
آدرین: میخواستم برم سمت او دو تا دختر گه نینو دستمو گرفت گفت ....
نینو: داری چی غلطی میکنی؟؟؟
آدرین : میخوام برم خون او دوتا دختر را بخورم ...
نینو: چیییی چی میگی تو نکنه دیوانه شدی فکر کردی من اجازه میدم بهت ؟؟؟
آدرین: هه کی اجازه تو را خواسته من از کسی اجازه نمی گیرم ...
نینو: تو دیوانه ایی من عاشق اون دختر مو نارنجی شدم ..
ادرین: چییییی؟؟؟
نینو : به اجازه بزرگتر ها بله 😁
آدرین: تو عاشق یک انسان شدی ؟؟؟
نینو: مگه یادت رفته که منو تو هم یک زمانی انسان بودیم
فلش بک به 3 سال پیش .....
آدرین نینو و مامان و بابا شون با هم میرن جنگل توی جنگل راه گم میکنند و میرسن به یک خونه تو یاون خونه میرن میبینن که اون یک پیره زن است اون پیره زن در واقع یک جادوگره بعد اون جا گابریل را می کشد نینو ،آدرین و املی را به یک خون آشام تبدیل میکند
پایان فلش بک .....
نینو: حالا یادت اومد ؟؟؟
آدرین: آره 😑
آدرین: حالا چی کنیم بزاریم این دو تا برن ؟؟؟؟
نینو : نه اون ها حتما میان توی تونه ما باز اون جا اون اا را گیر میندازیم
ادرین: آهان فکر خوبیه ...
ولی من از همین الان بگم که من عاشق اون دختره نشدم ..
نینو: باشه باشه
دانا کل 💓
بعد نینو و آدرین با هم میرن خونه و مرینت آلیا هم میرن به طرف خونه آدرین و نینو .....
الیا: وایی مرینت بیبین این جا یک خونه شیک است ...
مرینت: خوب که چی ؟؟؟
آلیا: میگم بیریم توش ؟؟؟
مرینت: چیی نکنه دیوانه شدی هان ؟؟؟
فکر کردی من با تو میام یا تو را اجازه میدم که بری
آلیا: من اجازه هیچ کی نیاز ندارم خودگردان میرم تو همین جا بمون اونم تنها ....
مرینت: دلی من که تنها میترسم🥺
الیا: خوب با من بیا بیبین هیچ اتفاقی نمی افتد...
مرینت: باشه 😑
مرینت: هر چی به اون خونه نزدیکتر میشدیم استرسم بیشتر میشد من مطمئن بودم که یک اتفاقی می افتد..
الیا: رفتیم توی اوت خونه ...
واو چقدر شیک بود منم از هر جای اون خونه عکس میگرفتم که یهووووووو ....
نویسنده این پارت را تموم کرد 😁😁
تمام شد
لایک و کامنت فراموش نشه
👋❤️👋❤️👋❤️👋❤️👋